گلبانگ نور - كانون فرهنگی و هنری حضرت علی اصغر(ع)مسجدحاج رضا شهانق



سرگذشت دراماتیک امپراطوران مدرسه‌سازی

رومه هفت صبح: برادران مردانی آذری» ملقب به امپراطوران مدرسه‌سازی» از خیرین نامداری هستند که در طول دو دهه گذشته، حاصل سال‌ها تلاش خود را در راه خدمت به مردم، به‌خصوص کودکان صرف کردند. آنان که کودکی را در تنگدستی گذراندند، با تلاش‌های خستگی‌ناپذیرشان به چنان ثروتی دست پیدا کردند که با صرف بخش اندکی از آن ده‌ها مدرسه ساختند؛ مدرسه ساختند تا انسان‌هایی دانا و توانمند و با اعتماد به نفس برای جامعه تربیت کنند.

در پایگاه اینترنتی مجتمع آموزشی استثنایی مردانی آذری» نوشته شده که این سه برادر فرزندان مرحوم مردانی آذری از تجار بزرگ تبریز و از هم‌سنگران ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطیت هستند». گویا دوران اوج این تاجر بزرگ خیلی زود سپری شد. نوشته‌اند که او از روسیه تزاری قند و شکر و چیت روسی و نفت سفید وارد می‌کرد و از ایران برگه هلو، قیسی، پسته، خشکبار به آنجا صادر می‌کرد. اما روز‌های خوش خانواده با انقلاب روسیه و فروپاشی روسیه تزاری به پایان رسید.

سرگذشت دراماتیک امپراطوران مدرسه‌سازی

سه برادر مردانی آذری کودکی را در فقر و نداری پدر و البته با صبوری و درایت مادر سر کردند و هر دوی این‌ها در شکل‌گیری شخصیت خودساخته آنان نقش بسزایی داشت. غلامرضا برادر بزرگ‌تر درباره این خصوصیت مادر گفته مادرم بار نداری پدر را بر دوش می‌کشید و هرگز در برابر ناملایمات سرفرود نیاورد و هیچگاه از روزگار ننالید.» بین سه برادر، این غلامرضا برادر بزرگ‌تر بود که در امر مدرسه‌سازی پیشگام شد. علی مردانی آذری درباره برادر بزرگش گفته: او هفت سال داشت که پدر مان فوت کرد و بار زندگی به دوش مادرمان افتاد. آن روز‌ها امکانات کم بود و از دست دادن پدر هم باعث شده بود وضعیت اقتصادی ما بدتر شود. به یاد دارم که علی برگه‌ای برای نوشتن نداشت، اما با عشق درس می‌خواند و نبود پدر و کمبود امکانات باعث نشد از درس و مدرسه دلسرد شود.»

خانواده مردانی آذری زمانی که از تبریز به تهران کوچ کردند، در منطقه ۱۰ در خیابان قزوین ساکن شدند. تعلق خاطر به این محله باعث شد آن‌ها مدرسه‌سازی را از این منطقه آغاز کنند، اما به زودی به زادگاه‌شان رجعت کردند و همین کار را در آنجا با قوت بیشتری پی گرفتند. آنان عهد کردند تمام مدارس پسرانه را به نام پدر محمد مردانی» و مدارس دخترانه را به نام مادر زهرا مردانی» نامگذاری کنند.

آنان چند سال بعد مؤسسه خیره‌ای نیز راه‌اندازی کردند و اسمش را گذاشتند بنیاد خیریه مرحومان زهرا و محمد مردانی آذری» و به این ترتیب قدرشناسی خود را از والدین‌شان نیز نشان دادند. پس از فوت پدر خانواده و ازدواج دوباره مادر، حالا پسر‌ها باید روی پای خودشان می‌ایستادند و در کنار درس خواندن، مشغول به کار می‌شدند. به گفته على مادر دلش می‌خواست پسر‌ها روی پا‌های خود بایستند. او می‌گوید: خوب به یاد دارم که مادر به ما یاد داد یا علی بگوییم و دست روی زانو‌ها بگذاریم و بلند شویم.» علی مردانی آذری همواره با افتخار از مادرش و درس‌هایی که از او گرفته بود یاد می‌کرد. اگر امروز گذشت می‌کنیم و داشته‌های خود را فقط برای خودمان نمی‌خواهیم، مرهون درس‌های بزرگی هستیم که مادر به ما آموخت.»

مدرسه‌سازی برادران مردانی آذری

تمام عمر غلامرضا مردانی آذری با کوششی خستگی‌ناپذیر عجین بود، به گفته برادر کوچکش بعد از تمام شدن دوران درس و مدرسه، از جانب مادر به یکی از تاجران بازار معرفی شد و در مغازه خواربار فروشی مشغول کار شد. او به سرعت راه و رسم تجارت را آموخت و به تاجر خوشنامی تبدیل شد. علی مردانی آذری نیز پس از کسب دیپلم، به کار نقاشی، عکاسی و رنگ کردن عکس‌های سیاه و سفید مشغول می‌شود و چنان درآمدی کسب می‌کند که گفته می‌شود در زمان خود از حقوق ماهانه نخست‌وزیر وقت یعنی دکتر مصدق فراتر می‌رود.

پس از مدتی هر سه برادر به خارج از کشور کوچ کردند و ضمن ادامه تجارت‌شان در آن سوی مرزها، تحصیلات خود را نیز تا مقاطع عالی ادامه دادند. سه برادر که حالا تاجرانی ثروتمند بودند در دهه ۷۰ دوباره به کشور بازگشتند، اما سرمایه‌گذاری هایشان در آن سوی آب‌ها سود سرشاری به دنبال داشت که بخشی از آن را در راه امور خیریه صرف می‌کردند.

غلامرضا مردانی آذری زمانی درباره میزان ثروت این خانواده گفته بود: کلید خزانه الهی در دستان ماست. تا روزی که این کلید را در اختیار داریم برای اجرای پروژه‌هایی در ارتباط با فرهنگ‌سازی آمادگی کامل خود را اعلام می‌کنیم. امکانات مالی ما در خارج از کشور غیر قابل تصور است. تلاش می‌کنیم این ثروت خدادادی را به جریان مدرسه‌سازی در ایران متصل کنیم.»

سرگذشت دراماتیک امپراطوران مدرسه‌سازی

مرحوم غلامرضا حافظی، پدر مدرسه‌سازی ایران که مدت زیادی نیز رئیس جامعه خیرین مدرسه‌ساز کشور» بود درباره غلامرضا مردانی آذری گفته بود: او منافعش در آمریکا در برج ۱۱ سپتامبر (برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک) بود و تا قبل از آنکه این منافع در مخاطره قرار گیرد شش میلیارد تومان مدرسه‌سازی در تهران، تبریز و نقاط دیگر انجام داد و بعد از این اتفاق مدرسه‌سازی‌اش متوقف شد. او خیلی ناامید بود و به دنبال احیای منافعش نمی‌رفت. یک روز به او گفتم وکیلی بگیر و منافع خود را در آمریکا احیا کن! او برای خود وکیلی گرفت و اتفاقاً منافع خود را در آمریکا احیا کرد و به مدرسه‌سازی ادامه داد و تا زمان حیاتش ۳۶ میلیارد تومان مدرسه‌سازی کرد.»

علی مردانی آذری درباره انگیزه این خانواده از ورود به مدرسه‌سازی می‌گوید: ما به سختی درس خواندیم به همین دلیل وقتی کسب و کارمان خوب شد غلامرضا پیشنهاد مدرسه‌سازی داد. او می‌خواست کاری کند که دانش‌آموزان به راحتی درس بخوانند.» آن‌ها علاوه بر ایجاد فضای تحصیل، بر کیفیت آموزش و ایجاد فضای آموزشی مطلوب و رسیدگی به نیاز‌های مادی و معنوی دانش‌آموزان نیز تأکید داشتند؛ تا جایی که گفته می‌شود در هر کدام از مدارسی که این برادران ساخته‌اند، اتاقی به‌خصوص به گفتگوی رودرروی آنان با دانش‌آموزان اختصاص داده شده بود.

بیمارستان ۵۵۰ تختخوابی خانواده مردانی آذری

سرگذشت دراماتیک امپراطوران مدرسه‌سازی

ساخت بیش از ۴۰ مدرسه، پانسیون و خوابگاه با استاندارد‌های بالا در نقاط مختلف کشور که هر ساله پذیرای هزاران دانش‌آموز هستند، یک مدرسه کودکان استثنایی در تبریز و یک بیمارستان ۵۵۰ تختخوابی برای کودکان مبتلا به سرطان که به تنهایی هزینه‌ای بالغ بر ۱۱۰ میلیارد تومان داشته است، تنها گوشه‌ای از میراث ماندگار و به تعبیر قرآنی باقیات صالحات» این سه برادر است. این در حالی است که علی نواداد، معاون استاندار آذربایجان شرقی در مراسم نکوداشتی که چند سال قبل برای کریم مردانی آذری برگزار شده بود به احداث ۷۲ مدرسه به نام شهدای کربلا به صورت گمنام در نقاط مختلف کشور» توسط این سه برادر نیز اشاره کرده بود.

اما سرنوشت دراماتیک مردانی آذری‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود. غلامرضا مردانی آذری، برادر بزرگ‌تر خانواده که آغازگر این حرکات خیرخواهانه بود، اواسط سال ۱۳۸۵ و در ۸۰ سالگی با توطئه منشی شرکتش و به طمع پول» - تنها چیزی که برای این پیرمرد بی‌اهمیت به نظر می‌رسید - به قتل رسید. دو روز قبل نیز خبر رسید که برادر کوچک‌تر، علی مردانی آذری، که خارج از ایران اقامت داشت و برای بازدید از بیمارستان ۵۵۰ تختخوابی شهرک خاوران تبریز به این مکان رفته بود، در حادثه‌ای که سقوط از ارتفاع گزارش شده است، در ۸۴ سالگی درگذشت و حالا کریم مردانی آذری در سن ۸۵ سالگی تنها بازمانده این خانواده خیّر است. مردی که معتقد است آنچه خداوند به ما داده است و آن را صرف مدرسه‌سازی می‌کنیم، کاهی است در مقابل کوه؛ پولی که ما در جهت مدرسه‌سازی هزینه می‌کنیم متعلق به خداست و ما تنها به عنوان واسطه عمل می‌کنیم.»


ضرب‌المثل‌ها از کجا آمده‌اند؟

رومه خراسان - الهه آرانیان: کوتاه، ضربه‌زننده و مؤثر؛ این‌ها سه ویژگی جملات و عباراتی به نام ضرب المثل است. زبان و ادبیات فارسی، بخشی از شیرینی و روانی‌اش را مدیون همین ضرب‌المثل‌هاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. استفاده از ضرب‌المثل کمک می‌کند به جای این‌که منظورمان را در چند جمله بیان کنیم، خیلی کوتاه و مؤثر، مفهوم مد نظرمان را به طرف مقابل انتقال دهیم.

ضرب‌المثل‌ها انواع مختلفی دارند؛ بعضی‌هایشان یک بیت یا مصرع از یک شعر هستند؛ تعدادی از آن‌ها هم عبارت یا بخشی از یک جمله است؛ مانند گربه را دم حجله کشتن». به بهانه حضور یک کودک شش ساله در برنامه عصر جدید که تعداد زیادی از ضرب‌المثل‌های فارسی را آموخته بود، در ادامه بیشتر از ضرب‌المثل‌ها می‌خوانید.

ضرب‌المثل‌ها از کجا آمده‌اند؟

ضرب المثل‌ها از کجا می‌آیند؟

منشأ اصلی خیلی از ضرب‌المثل‌ها مشخص نیست؛ به عبارت بهتر، اولین کسی که یک عبارت مثلی را به کار برده، به همان اندازه ناشناس است که شاعران و نویسندگان ادبیات فولکلور و عامیانه. معلوم نیست اولین بار چه کسی هر که بامش بیش برفش بیشتر» را به کار برده یا چه کسی اولین بار جوجه‌هایش را آخر پاییز شمرده» است. دکتر حسن ذوالفقاری در کتاب داستان‌های امثال»، داستان حدود ۲۵۰۰ ضرب المثل را از ۱۳۰ منبع، گرد آورده است. تعدادی از مثل‌ها، ریشه در متون ادبی نظم و نثر فارسی دارند. متونی که در دوره‌های آغازین شعر و نثر فارسی تا قرن هفتم هجری نوشته شده، بیشترین مثل‌ها را در خود جای داده‌است.

بهره‌گیری سعدی از شعر فردوسی

گلستان سعدی، شاهکار نثر سعدی شیرازی، منبع حدود ۴۰۰ ضرب المثل فارسی است؛ اما جالب است بدانید بسیاری از ضرب‌المثل‌های این کتاب، ریشه در آثاری مانند شاهنامه فردوسی، کلیله و دمنه، مرزبان‌نامه و. دارند. حتماً این بیت معروف سعدی را شنیده‌اید که نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد». دو قرن پیش از سعدی، فردوسی در شاهنامه این‌طور سروده: به رنج اندر است‌ای خردمند گنج/ نیابد کسی گنج، نابرده رنج». سعدی همچنین بیت مشهور میازار موری که دانه‌کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است» را از فردوسی وام گرفته است. از دیگر اشعار فردوسی در شاهنامه که ضرب‌المثل شده‌اند، می‌توان به توانا بود هر که دانا بود»، جوان است و جویای نام آمده است» و دو صد گفته، چون نیم کردار نیست» اشاره کرد.

ضرب‌المثل‌ها از کجا آمده‌اند؟

خنده یا گریه، کدام یک؟

گاهی افراد بعضی از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات رایج در زبان فارسی را اشتباه می‎‌نویسند یا اشتباه معنا می‌کنند؛ برای نمونه، بعضی‌ها اصطلاح کج‌دار و مریز» را که به معنای احتیاط کردن است، این‌طور می‌نویسند: کج‌دار و مریض». پیشِ غازی و معلّق‌بازی» هم ضرب‌المثل دیگری است که بعضی‌ها این‌طور می‌نویسند: پیش قاضی و معلّق‌بازی». غازی به معنای بندباز است و این مثل کنایه از کسانی است که پیش یک فرد ماهر، قصد خودنمایی و ابراز وجود دارند. نمونه دیگر این مثل‌ها، این مصرع مشهور است که خیلی‌ها آن را به عنوان یک اصل روان‌شناسی تعبیر و توصیه می‌کنند: خنده بر هر درد بی‌درمان دواست»؛ در حالی که این مصرع، تحریف شده بیتی از مولانا جلال الدین محمد بلخی است: گریه بر هر درد بی‌درمان دواست/ چشم گریان چشمۀ فیض خداست».

چند ذهن نزدیک

بعضی از مثل‌ها و سخنان مشهور ممکن است بین چند فرهنگ مشترک باشند. دکتر مهدی محقق، استاد برجسته ادبیات فارسی، در مقاله‌ای، به ۵۰ ضرب‌المثل مشترک در سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی اشاره کرده است. ایشان معتقد است که می‌توان این مضامین مشترک را از نزدیکی ذهن‌ها دانست؛ یعنی دو نفر در دو زمان و در دو مکان، تحت تاثیر یک موضوع قرار گرفته و سخنی گفته باشند. مثل‌های معروفی مانند از کوزه همان برون تراود که در اوست»، خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو»، تو نیکی می‌کُن و در دجله انداز»، عذر بدتر از گناه»، دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان‌حالی و درماندگی»، به مرگ بگیر تا به تب راضی شود»، لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی‌ادبان»، صبر تلخ است ولیکن برِ شیرین دارد»، دیوار گوش دارد»، صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند/ بر اثر صبر نوبت ظفر آید» و. در زبان‌های عربی و انگلیسی هم مثل و مانند‌هایی دارد.


تمام داستان پرماجرای سرباز تاریخی هخامنشی

خبرگزاری مهر - فاطیما کریمی:  پس از بازگشت از سفر سه روزه به نیویورک جهت حضور و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در فرودگاه مهرآباد در جمع خبرنگاران به ارائه گزارشی از دستاوردهای سفر خود پرداخت و بیان کرد: پنجم مهر ماه وی با اشاره به بازگرداندن تندیس منقش به چهره یک سرباز هخامنشی بیان کرد: سفر به نیویورک رهاورد دیگری داشت و آن بازگرداندن یک اثر تاریخی است که مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش می‌شود.

برای بازگرداندن این اثر تاریخی، مدت‌ها کار بسیار قوی حقوقی انجام شد تا در نهایت توانستیم ضمن بازپس گرفتن این اثر تاریخی، آن را همراه با خود به تهران بیاوریم. اما اصل ماجرای سرسرباز هخامنشی چه بود و به چه زمانی برمی گردد؟

سر سرباز هخامنشی یکی از چندین سنگ برجسته منقوش به سربازان هخامنشی از پلکان شرقی کاخ آپادانا مجموعه تخت جمشید است و زمانی که آن را از پله شماره ۱۹ پلکان شرقی کاخ آپادانای تخت جمشید یدند( احتمالا در سال ۱۳۳۶ شمسی) کسی نفهمید چطور، چه زمان و چه کسی آن را ربود. تا اینکه فردی به نام خانم برنت در سال ۱۹۷۴ سر سرباز هخامنشی را از یک حراجی با عنوان حراجی ساتبی نیویورک » خرید و این اثر یده شده را به مدت ۳۰ سال در اختیار خود نگه داشت. او بعد از گذشت ۳۰ سال، در مارس ۲۰۰۵ میلادی تصمیم به فروش آن از طریق حراجی کریستیز کرد و ایران همان موقع متوجه حراج یک اثر تاریخی شد که سال‌ها پیش از تخت جمشید یده بودند.

تمام داستان پرماجرای سرباز تاریخی هخامنشی

پیرو آن سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اقدامات قضایی خود را توسط وکلای انگلیسی مبنی بر توقیف حراج و طرح دعوی جهت استرداد شی به ایران با اثبات مالکیت ایران درخصوص این اثر آغاز کرد اما دادگاه لندن در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۰۷ میلادی حکم به نفع دارنده فعلی اثر ساکن فرانسه صادر کرد.

سازمان میراث فرهنگی اعلام کرد که آمادگی دارد طی مذاکره با دارنده فعلی اثر و پرداخت هزینه نگهداری، این قطعه سنگ ارزشمند تاریخی که اثری ملی است را به جایگاه اصلی خود (بر پیکر سرباز هخامنشی) بازگرداند. همچنین طبق قوانین بین المللی تمامی هزینه های نگهداری به دارنده کنونی سر سرباز هخامنشی به طور کامل پرداخت شود.

آمادگی ایران برای خرید سرسرباز

تا اینکه مدتی بعد با وجود واسطه های متعدد بر سر راه مذاکره برای بازپس گیری این نقش برجسته و شفاف نبودن موضوع به طور دقیق باعث شد ارتباطی حاصل نشود، با این حال برای احقاق حقوق ملی ایران شکایتی از فروشنده تنظیم شد گرچه این احتمال وجود داشت که دادگاه به نفع ایران رای صادر نکند اما با وجود استفاده از وکلای زبده و مجرب و پرداخت هزینه ای بیش از ۴۰۰ هزار پوند رای دادگاه لندن به نفع فروشنده صادر شد بعد از آن فروشنده برای مذاکره با ایران ابراز تمایل کرد.

آبان سال ۸۶ خانم برنت فرانسوی پیشنهاد پرداخت هزینه ۵۰۰ هزار پوندی برای نگهداری این شی طی این سال ها را از سوی ایران نپذیرفت و سر سرباز هخامنشی در انگلیس به حراج گذاشته شد در نهایت به همان قیمت پایه ۵۰ هزار پوندی فروخته شد. بعد از آن کسی نمی دانست که خریدار جدید چه کسی است.

در بهمن ماه سال ۹۲ با کشف نقش‌برجسته یک سرباز هخامنشی در آپارتمان مردی کانادایی در شهر ادمونتون، ماجرای سرقت این کتیبه باستانی وارد مرحله جدیدی شد. وقتی این خبر در رسانه های خارجی منتشر شد، کسی نگفت آیا این همان سرباز هخامنشی است که در انگلیس بود یا نه.

با این وجود رسانه ها نوشتند که این اثر تاریخی ارزشمند در سال ۲۰۱۱ در روز روشن از موزه هنرهای زیبای مونترال کانادا به سرقت رفت، سپس در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۴ در بازرسی از خانه یک جوان کانادایی به نام سمون متکی» در استان کبک این کشور پیدا شد. این فرد گفته بود که کتیبه هخامنشی را سه سال پیش از دوستانش به قیمت هزار و ۴۰۰ دلار خریداری کرده و فکر نمی کرده که قیمتی باشد.

حتی یکی از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی نیز گفت که تصاویر سرباز هخامنشی که در انگلیس کشف شده با این سرباز در کانادا یکی است اما شاید رسانه ها از یک تصویر استفاده کرده باشند.

تمام داستان پرماجرای سرباز تاریخی هخامنشی

از اینجا به بعد دولت جدید روی کار آمد و روند پیگیری ها برای برگرداندن این نقش برجسته همانند گذشته، ادامه یافت. در این مدت خبری از سرباز هخامنشی نبود تا این‌که در آبان سال ۱۳۹۶، با سوی کمپانی هنرکهن، روبرت ویس» پوستری را منتشر کرد که در آن نقش‌برجسته سرباز هخامنشیِ سرقت شده از تخت‌جمشید روی آن حک شده بود.

این موسسه قصد تبلیغ نمایشگاه هنر کهن» نیویورک را داشت. سازمان میراث فرهنگی با اطلاع از این اقدام، با همکاری مرکز خدمات حقوق بین‌الملل ریاست‌جمهوری موفق به توقف نمایش و فروش آن در نیویورک شد و در روز نخست آغاز به کار نمایشگاه یعنی شش آبان سال ۹۶ طرح نقش‌برجسته سرباز هخامنشی که قیمتی معادل ۱.۲ میلیون دلار ارزش گذاری شده بود، از بخش معرفی آثار نمایشگاه و در قسمت کلاسیک» روی سایتِ این کمپانی حذف شد.

تمام داستان پرماجرای سرباز تاریخی هخامنشی

همراه رئیس جمهور در برگشت به ایران

این اثر از همان زمان در اختیار دادستانی امریکا قرار گرفت، و پیگیری های حقوقی ایران منجر به برگزاری دادگاه عالی نیویورک و اعلام رأی نهایی به نفع ایران شد و حتی اعتراض به این رای نیز خللی در حکم استردادی که دادگاه عالی امریکا برای ایران صادر کرده بود، ایجاد نکرد و سر سرباز هخامنشی همچنان منتظر بود تا اینکه به نیویورک رفت و در حاشیه نشست سازمان ملل، سرسرباز هخامنشی که سالها دست به دست شده بود و واحدهای حقوقی دولت های مختلفی برای بازپس گیری آن تلاش کردند، در دستان قرار گرفت تا رئیس جمهور را به ایران همراهی کند.

این سرباز هخامنشی که به کشورهای مختلفی سرک کشیده، قرار است پس از نمایش در موزه ملی ایران که به احتمال زیاد با حضور رئیس جمهور رونمایی خواهد شد، به چند موزه مهم در چند شهر کشور از جمله، موزه آذربایجان، اصفهان، خراسان رضوی برود تا همه مردم ایران بتوانند آن را ببینند. سپس به شیراز منتقل شود و جایی نزدیک به تخت جمشید برای همیشه به نمایش گذاشته شود. شاید اکنون مسئولان میراث فرهنگی کشور به این پی برده اند که قرار نیست همه اشیا تنها در موزه ملی نمایش داده شود و هر شی تاریخی باید به خانه اش برود.

به همین دلیل گمانه زنی ها بر این است که سر این سرباز هم به موزه پاسارگاد که مجهزتر است خواهد رفت و یا اینکه در پلکان جاسازی خواهد شد. منتها قبل از هر اتفاقی در تهران یک مراسم رونمایی و نمایشگاهی برایش ترتیب خواهند داد زمان این رونمایی هم وقتی مشخص می شود که دفتر ریاست جمهوری حضور را در این مراسم قطعی کند. با این وجود درباره اینکه چند وقت این اثر تاریخی در موزه ملی به نمایش گذاشته می شود و یا در هر یک از موزه های کشور چه مدت حضور داشته باشد هنوز تصمیمی گرفته نشده است.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بيزحمت درس فناوری نوین اخبار تکنولوژي وقتی صدای نوشته ها بلند می شود شهرک پاورپوینت شجره طيبه صالحين حلقه ي ولايت روستاي اوارد شهرستان گلوگاه movineh تبلیغات موبایلی اطلاعات تخصصی فناوری و موبایل های هوشمند خرید اینترنتی